بازيكناني كه گل مي زنند و پاس گل مي دهند ، كليد هر تيم فوتبال هستند. با اين حال ، تمركز بر اين دو معيار به صورت جداگانه ، همه اقدامات ديگر را در زمين ناديده مي گيرد. به عنوان مثال ، اگر 99٪ از تمام حركاتي كه آنها انجام مي دهند را ناديده بگيريم ، چگونه بايد مهارت هاي درون زميني يك هافبك دفاعي را به درستي ارزيابي كنيم؟
در حالت ايده آل ، ما مي خواهيم براي تمام عملكردهاي يك بازيكن ارزش قائل شويم. آيا عملكرد آنها باعث بهتر يا بدتر شدن تيم مي شود؟ آيا آنها احتمال گلزني يك تيم يا پيروزي در مسابقات را افزايش دادند؟
در بيشتر موارد ، هنگام رتبه بندي هافبك هاي مركزي ، مطالعه خروجي xG و xA آنها چندان قابل درك نيست ، زيرا معمولاً بسيار كم است. در عوض ، ما به معيارهاي ديگري مانند شمارش پاس هاي "مترقي" يا "ورودي هاي سوم سوم" نگاه مي كنيم.
در حالي كه ارزش اين معيارها وجود دارد ، آنها اطلاعات زيادي را نيز از دست مي دهند. شما مي توانيد آن را با استفاده از ضربه هاي روي دروازه هنگام قضاوت بازيكنان هجومي مقايسه كنيد. در آن سناريو ما همچنين مي خواهيم بدانيم كه ضربه چقدر ارزشمند بود. همين مطلب را مي توان در مورد "آخرين ورودي هاي سوم" نيز گفت: هر ورودي سوم نهايي چقدر ارزشمند بود؟
در سال 2012 ، xG در تجزيه و تحليل هاي كاربردي فوتبال معرفي شد تا ارزيابي ما از ارزش شوت هاي ارزشمند را بهبود بخشد. اين روش بهتري براي قضاوت در مورد مهاجمان و توانايي هاي آنها در گلزني فراهم كرد.
- ۱۰ بازديد
- ۰ نظر